معنی nowy - جستجوی لغت در جدول جو
nowy
جدید، موضوعیّت
ادامه...
جَدید، مُوضوعیَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nieterminowy
غیر به موقع، ثابت
ادامه...
غِیرِ بِه مُوقِع، ثابِت
دیکشنری لهستانی به فارسی
satynowy
ساتن مانند، ساخت و ساز، مثل ساتن، کلید
ادامه...
ساتَن مانَند، ساخت و ساز، مِثلِ ساتَن، کِلید
دیکشنری لهستانی به فارسی
rutynowy
روتینی، روح
ادامه...
روتینی، روح
دیکشنری لهستانی به فارسی
przyczynowy
مؤثّر
ادامه...
مُؤَثِّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
terminowy
به موقع، وقت شناسی
ادامه...
بِه مُوقِع، وَقت شِناسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
długoterminowy
بلند مدّت، عالی
ادامه...
بُلَند مُدَّت، عالی
دیکشنری لهستانی به فارسی
krótkoterminowy
کوتاه مدّت، کوته فکر
ادامه...
کوتاه مُدَّت، کوتَه فِکر
دیکشنری لهستانی به فارسی
niskowęglowodanowy
کم کربوهیدرات، اشتغال ناکافی
ادامه...
کَم کَربُوهیدرات، اِشتِغال ناکافی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pionowy
عمودی، وحشتناک
ادامه...
عَمودی، وَحشَتناک
دیکشنری لهستانی به فارسی
sezonowy
فصلی، فضا
ادامه...
فَصلی، فَضا
دیکشنری لهستانی به فارسی