معنی nosić - جستجوی لغت در جدول جو
nosić
پوشیدن، بوته
ادامه...
پوشیدَن، بوتِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
donosić
خیانت کردن، خائنانه
ادامه...
خِیانَت کَردَن، خائِنانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
wznosić się
برخاستن، برده داری، بلند ایستادن، جاه طلب، صعود کردن، صعود
ادامه...
بَرخاستَن، بَردِه داری، بُلَند ایستادَن، جاه طَلَب، صُعود کَردَن، صُعود
دیکشنری لهستانی به فارسی
wynosić
مقدار داشتن، ارزیابی کمّی
ادامه...
مِقدار داشتَن، اَرزیابی کَمّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
podnosić
بلند کردن، بلند مدّت، بالا بردن، بالابر، بالاترین، پرچم بلند کردن، پرچم را بالا ببر
ادامه...
بُلَند کَردَن، بُلَند مُدَّت، بالا بُردَن، بالابَر، بالاتَرین، پَرچَم بُلَند کَردَن، پَرچَم را بالا بِبَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
podnosić flagę
پرچم زدن، نیش زدن
ادامه...
پَرچَم زَدَن، نِیش زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
odnosić się
اشاره کردن، کنایه
ادامه...
اِشارِه کَردَن، کِنایِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
odnosić sukces
موفّق شدن، موقّت
ادامه...
مُوَفّق شُدَن، مُوَقَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
unosić się
شناور بودن، جابجایی، شناور
ادامه...
شِناوَر بودَن، جابِجایی، شِناوَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
znosić
تحمّل کردن، تحمّل کن، خرس، لغو کردن، لغو
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُن، خِرس، لَغو کَردَن، لَغو
دیکشنری لهستانی به فارسی
przynosić
آوردن
ادامه...
آوَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
przenosić
انتقال دادن، از راه دور
ادامه...
اِنتِقال دادَن، اَز راه دور
دیکشنری لهستانی به فارسی
nosić na ramionach
شانه زدن، شانه کردن
ادامه...
شانِه زَدَن، شانِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
nosić plecak
کوله پشتی زدن، پیری
ادامه...
کُولِه پُشتی زَدَن، پیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
nosić torbę
کیف پول داشتن، کینه توز
ادامه...
کیفِ پول داشتَن، کینِه توز
دیکشنری لهستانی به فارسی
kosić
چمن زدن، بغل کردن
ادامه...
چَمَن زَدَن، بَغَل کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wznosić
بر پا کردن، نان تست
ادامه...
بَر پا کَردَن، نان تِست
دیکشنری لهستانی به فارسی