معنی nodoso - جستجوی لغت در جدول جو
nodoso
برج دار، گره
ادامه...
بُرَج دار، گِرِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nodoso
برج دار، گره دار
ادامه...
بُرَج دار، گِرِه دار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nodoso
برج دار، گره دار
ادامه...
بُرَج دار، گِرِه دار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
jocoso
شوخ، شوخی
ادامه...
شوخ، شوخی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ndoto
رویاپرداز، رؤیا، خواب دیدن، خیالی، توهّم
ادامه...
رویاپَرداز، رُؤیا، خواب دیدَن، خَیالی، تَوَهُّم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nosso
ما
ادامه...
ما
دیکشنری پرتغالی به فارسی
idoso
مسن، سالمندان
ادامه...
مُسِن، سالمَندان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
odioso
آزاردهنده، نفرت انگیز
ادامه...
آزاردَهَندِه، نِفرَت اَنگیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coloso
بینی گرفته، عظیم
ادامه...
بینی گِرِفتِه، عَظیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
odioso
نفرت انگیز
ادامه...
نِفرَت اَنگیز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
poroso
نفوذپذیر، متخلخل
ادامه...
نُفُوذپَذِیر، مُتِخَلخِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
goloso
پرخور
ادامه...
پُرخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sedoso
ابریشمی
ادامه...
اَبریشَمی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
poroso
نفوذپذیر، متخلخل
ادامه...
نُفُوذپَذِیر، مُتِخَلخِل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bondoso
خوش رفتار، مهربان، خوش قلب
ادامه...
خُوش رَفتار، مِهرَبان، خُوش قَلب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
jocoso
شوخ، شوخی، طنزآمیز
ادامه...
شوخ، شوخی، طَنزآمیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dudoso
شکّاک، مشکوک، شک برانگیز، مردّد
ادامه...
شَکّاک، مَشکوک، شَک بَراَنگیز، مُرَدَّد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sedoso
ابریشمی
ادامه...
اَبریشَمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rocoso
سنگلاخی، سنگی
ادامه...
سَنگلاخی، سَنگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poroso
نفوذپذیر، متخلخل
ادامه...
نُفُوذپَذِیر، مُتِخَلخِل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gomoso
چسبناک، لاستیکی
ادامه...
چَسبناک، لاستیکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
odioso
نفرت انگیز
ادامه...
نِفرَت اَنگیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mocoso
بینی گرفته، دلهره
ادامه...
بینی گِرِفتِه، دِلهُرِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mohoso
کپک زده
ادامه...
کَپَک زَدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
noioso
کسل کننده، خسته کننده
ادامه...
کِسِل کُنَندِه، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ndogo
میکروسکوپی، کوچک، مینی، مینیاتوری
ادامه...
میکرُوسکوپی، کوچَک، مینی، مینیاتوری
دیکشنری سواحیلی به فارسی