معنی niesubordynowany - جستجوی لغت در جدول جو
niesubordynowany
سرکش، نافرمانی
ادامه...
سَرکِش، نافَرمانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nieskoordynowany
بی نظم، غیر سیستماتیک
ادامه...
بی نَظم، غِیرِ سیستِماتیک
دیکشنری لهستانی به فارسی