معنی niemożliwy - جستجوی لغت در جدول جو
niemożliwy
غیرممکن
ادامه...
غَیرِمُمکِن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
niemożliwe
به طور غیرممکن، غیر لیبرال
ادامه...
بِه طُورِ غَیرِمُمکِن، غِیرِ لیبِرال
دیکشنری لهستانی به فارسی
niemożliwy do wykonania
غیرقابل اجرا، غیر قابل مدیریّت
ادامه...
غِیرِقابِلِ اِجرا، غِیرِ قابِلِ مُدیریَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی