niekontrolowany غیرقابل کنترل، غیر قابل لمس، غیرقابل مهار، غیر قابل مذاکره ادامه... غِیرِقابِلِ کُنترُل، غِیرِ قابِلِ لَمس، غِیرِقابِلِ مَهار، غِیرِ قابِلِ مُذاکِرِه دیکشنری لهستانی به فارسی