معنی nic - جستجوی لغت در جدول جو
nic
هیچ چیزی، نه
ادامه...
هیچ چیزی، نَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nicht aggressiv
غیر تهاجمی، تهاجمی نیست
ادامه...
غِیرِ تَهَاجُمی، تَهَاجُمی نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht ausprobiert
آزمایش نشده، امتحان نشده
ادامه...
آزمایِش نَشُدِه، اِمتِحان نَشُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht aufeinanderfolgend
غیر متوالی، متوالی نیست
ادامه...
غِیرِ مُتِوالی، مُتِوالی نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht anwendbar
به طور غیرقابل اعمال، قابل اجرا نیست، غیرقابل اعمال
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ اِعمال، قابِلِ اِجرا نیست، غِیرِقابِلِ اِعمال
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht ansprechbar
غیر پاسخگو، پاسخگو نیست
ادامه...
غِیرِ پاسُخگو، پاسُخگو نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht angegeben
بی بیان، مشخّص نشده است
ادامه...
بی بَیان، مُشَخَّص نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht anerkannt
غیر شناسایی شده، شناخته نشده است
ادامه...
غِیرِ شِناسایی شُدِه، شِناختِه نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht abschließend
غیرقطعی، قطعی نیست
ادامه...
غِیرِقَطعی، قَطعی نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht destruktiv
غیر تخریبی، مخرّب نیست
ادامه...
غِیرِ تَخرِیبی، مُخَرِّب نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht abrasiv
غیر ساینده، ساینده نیست
ادامه...
غِیرِ سایَندِه، سایَندِه نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicken
سر تکان دادن
ادامه...
سَر تِکان دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
nichtig
بیهوده، باطل
ادامه...
بیهودِه، باطِل
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht wettbewerbsfähig
غیر رقابتی، رقابتی نیست
ادامه...
غِیرِ رِقابَتی، رِقابَتی نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht verwirklicht
غیر تحقّق یافته، متوجّه نشده است
ادامه...
غِیرِ تَحَقُّق یافتِه، مُتِوَجِّه نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht vertreten
بی نمایان، نمایندگی نشده است
ادامه...
بی نَمایان، نَمَایَندِگی نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht bestätigt
تایید نشده، تأیید نشده است
ادامه...
تَایید نَشُدِه، تَأیید نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht durchführbar
غیرقابل اجرا، قابل اجرا نیست
ادامه...
غِیرِقابِلِ اِجرا، قابِلِ اِجرا نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nie
هیچ، هیچ چیز
ادامه...
هیچ، هیچ چیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
nicelendirerek belirlemek
مقدار سنجی کردن، کمّیّت کردن
ادامه...
مِقدار سَنجی کَردَن، کَمّیَّت کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nia
معناداری، قصد
ادامه...
مَعناداری، قَصد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nicher
آشیانه کردن، لانه
ادامه...
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nichilista
نیهیلیست، نیهیلیستی
ادامه...
نیهیلیست، نیهیلیستی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nichilismo
نیهیلیسم
ادامه...
نیهیلیسم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
niceliksel
کمی
ادامه...
کَمی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nicelendirme
کمّیّت سنجی، کمی سازی
ادامه...
کَمّیَّت سَنجی، کَمی سازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nicel olarak
به طور کمی، از نظر کمّی
ادامه...
بِه طُورِ کَمی، اَز نَظَرِ کَمّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nicht eingeladen
غیر دعوت شده، دعوت نشده است
ادامه...
غِیرِ دَعوَت شُدِه، دَعوَت نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht erneuerbar
غیر تجدید پذیر، غیر قابل تجدید
ادامه...
غِیرِ تَجدید پَذیر، غِیرِ قابِلِ تَجدید
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht erlauben
اجازه ندادن، اجازه نده
ادامه...
اِجازِه نَدادَن، اِجازِه نَدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht erklärt
اعلام نشده، توضیح داده نشده است
ادامه...
اِعلام نَشُدِه، تُوضِیح دادِه نَشُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht einverstanden sein
مخالفت کردن، مخالفت
ادامه...
مُخالِفَت کَردَن، مُخالِفَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht einschränkend
غیر محدودکننده، محدود کننده نیست
ادامه...
غِیرِ مَحدودکُنَندِه، مَحدود کُنَندِه نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht eingetragen
شامل نشده، ثبت نشده
ادامه...
شامِل نَشُدِه، ثَبت نَشُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicht versicherbar
غیرقابل بیمه، قابل بیمه نیست
ادامه...
غِیرِقابِلِ بیمِه، قابِلِ بیمِه نیست
دیکشنری آلمانی به فارسی