معنی nato - جستجوی لغت در جدول جو
nato
متولّد، متولّد شد
ادامه...
مُتِوَلِّد، مُتِوَلِّد شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
de manière discriminatoire
تبعیض آمیزانه، به شیوه ای تبعیض آمیز
ادامه...
تَبعیض آمیزانِه، بِه شیوِه ای تَبعیض آمیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
kontaminator
آلودگی کننده، آلوده کننده
ادامه...
آلودِگی کُنَندِه، آلودِه کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
discriminatoire
تبعیض آمیز
ادامه...
تَبعیض آمیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
innato
ذاتی
ادامه...
ذاتی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière anatomique
به طور آناتومیکی، از نظر تشریحی
ادامه...
بِه طُورِ آناتُومیکی، اَز نَظَرِ تَشریحی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Subordinator
وابسته کننده، زیردستان
ادامه...
وابَستِه کُنَندِه، زیردَستان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
discriminatorio
تبعیض آمیز
ادامه...
تَبعیض آمیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Pollinator
گرده افشان
ادامه...
گَردِه اَفشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Koordinator
هماهنگ کننده
ادامه...
هَماهَنگ کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Procrastinator
تعلّل کننده، به تعویق انداختن
ادامه...
تَعَلُّل کُنَندِه، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Terminator
پایان دهنده
ادامه...
پایان دَهَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
de manera discriminatoria
تبعیض آمیزانه، به شیوه ای تبعیض آمیز
ادامه...
تَبعیض آمیزانِه، بِه شیوِه ای تَبعیض آمیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pensionato
بازنشسته
ادامه...
بازنِشَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ostinato
لجوج، سرسخت
ادامه...
لَجوج، سَرسَخت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
proporzionato
متناسب
ادامه...
مُتِناسِب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
koordinator
هماهنگ کننده
ادامه...
هَماهَنگ کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
campeonato
قهرمانی
ادامه...
قَهرِمانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inato
ذاتی
ادامه...
ذاتی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
anatomisch
به طور آناتومیکی، تشریحی
ادامه...
بِه طُورِ آناتُومیکی، تَشریحی
دیکشنری آلمانی به فارسی
mnato
لزجت، ویسکوزیته
ادامه...
لَزِجَت، ویسکُوزیتِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nano
کوتاه قد، کوتوله
ادامه...
کوتاه قَد، کوتولِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fato
واقعیّت
ادامه...
واقِعیَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tato
تدبیر، درایت، ملاطفت
ادامه...
تَدبِیر، دِرایَت، مُلاطَفَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
noto
بدنام، شناخته شده
ادامه...
بَدنام، شِناختِه شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nat
خیس گونه، مرطوب
ادامه...
خیس گونِه، مَرطوب
دیکشنری هلندی به فارسی
Gouvernatorschaft
استانداری، فرمانداری
ادامه...
اُستانداری، فَرمانداری
دیکشنری آلمانی به فارسی
Senator
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rejuvenator
باز جوان کننده، جوان کننده
ادامه...
باز جَوان کُنَندِه، جَوان کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decanato
ریاست دانشکده، دانشکده
ادامه...
ریاسَت دانِشکَدِه، دانِشکَدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
diskriminator
تمایزدهنده، تبعیض کننده
ادامه...
تَمَایُزدَهَندِه، تَبعیض کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jabatan senator
سناتوری، سمت سناتوری
ادامه...
سِناتوری، سِمَتِ سِناتوری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sénatorat
سناتوری، سنا
ادامه...
سِناتوری، سِنا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Senatorship
سناتوری
ادامه...
سِناتوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
procrastinatore
تعلّل کننده، به تعویق انداختن
ادامه...
تَعَلُّل کُنَندِه، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی