معنی nasal - جستجوی لغت در جدول جو
nasal
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nasal
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nasal
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری آلمانی به فارسی
nasal
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nasal
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
asal
منشأ، منشاء
ادامه...
مَنشأ، مَنشَاء
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nasalidade
بینی بودن، بینی
ادامه...
بینی بودَن، بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nasalmene
به طور بینی، بینی
ادامه...
بِه طُورِ بینی، بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nasalità
بینی بودن، بینی
ادامه...
بینی بودَن، بینی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nasalitas
بینی بودن، بینی
ادامه...
بینی بودَن، بینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nasalité
بینی بودن، بینی
ادامه...
بینی بودَن، بینی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nasalidad
بینی بودن، بینی
ادامه...
بینی بودَن، بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nasalmente
به طور بینی، بینی
ادامه...
بِه طُورِ بینی، بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Nasal
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
yasal
قانونی
ادامه...
قانونی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nakal
شیطانی، شیطون، شیطنت آمیز، شرارت، شورشگر، شوخ
ادامه...
شِیطانی، شِیطون، شِیطَنَت آمیز، شَرارَت، شورِشگَر، شوخ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nasale
به طور بینی، بینی
ادامه...
بِه طُورِ بینی، بینی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nasale
به طور بینی، بینی
ادامه...
بِه طُورِ بینی، بینی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nasale klank
بینی بودن، صدای بینی
ادامه...
بینی بودَن، صِدایِ بینی
دیکشنری هلندی به فارسی