معنی napromieniować - جستجوی لغت در جدول جو
napromieniować
تاباندن، تابو
ادامه...
تاباندَن، تابو
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
promieniować
پرتو افکندن، بالابر، پرتاب کردن
ادامه...
پَرتو اَفکَندَن، بالابَر، پَرتاب کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی