معنی milcząco - جستجوی لغت در جدول جو
milcząco
به طور ضمنی، از قضا
ادامه...
بِه طُورِ ضِمنی، اَز قَضا
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
milczący
ضمنی، ضامن
ادامه...
ضِمنی، ضامِن
دیکشنری لهستانی به فارسی
męcząco
فرساینده، سایش، خسته کننده
ادامه...
فَرسایَندِه، سایِش، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی