جدول جو
جدول جو

معنی mikken - جستجوی لغت در جدول جو

mikken
هدف گذاری کردن، هدف
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مارک گذاری کردن، متوجّه شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
نوک زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
سر تکان دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
پختن، پخت، تابه کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
تولید مثل کردن، پرورش
دیکشنری هلندی به فارسی
از دست دادن، خانم
دیکشنری هلندی به فارسی
خم شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
شیر دوشیدن، دوشیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
لنگ لنگ زدن، لنگیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
میانه، وسط
دیکشنری هلندی به فارسی
پیوند دادن، پیوند
دیکشنری هلندی به فارسی
شباهت داشتن، اجزاء، به نظر رسیدن، اجساد
دیکشنری هلندی به فارسی
سر تکان دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
کلیک کردن، کلیک کنید
دیکشنری هلندی به فارسی
چشم دوختن، نگاه کردن، تماشا کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
سوزاندن، ضربه زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
قمار کردن، قمار
دیکشنری هلندی به فارسی
نوک زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
ترشرویی، اخم می کند
دیکشنری هلندی به فارسی
تیک زدن، ضربه بزنید، تیک تیک کننده
دیکشنری هلندی به فارسی
ضخیم کردن، غلیظ کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
لیسیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
لنگ لنگ حرکت کردن، لنگی، لنگ لنگ زدن، لنگ لنگان
دیکشنری آلمانی به فارسی
بیمار کردن، مریض
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
قطع کردن، پاشنه، ریز ریز کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
برانگیختن، بیدار شو
دیکشنری هلندی به فارسی
اجاره دادن، اجاره، اجاره کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
شیر دوشیدن، دوشیدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
تیک زدن، تیک بزنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
افتادن، غرق شدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
صدا زدن، موج، موج انداختن
دیکشنری آلمانی به فارسی
نشت کردن، نشت
دیکشنری هلندی به فارسی