معنی mieszkanie - جستجوی لغت در جدول جو
mieszkanie
مسکن
ادامه...
مَسکَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mieszkaniec
ساکن، زندگی کردن، مقیم، مکرّر
ادامه...
ساکِن، زِندِگی کَردَن، مُقیم، مُکَرَّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
zmieszanie
سردرگمی، باحال
ادامه...
سَردَرگُمی، باحال
دیکشنری لهستانی به فارسی