معنی merambah - جستجوی لغت در جدول جو
merambah
شاخه کردن، نفوذ کند
ادامه...
شاخِه کَردَن، نُفوذ کُنَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menambah
اضافه کردن
ادامه...
اِضافِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambal
وصله زدن، پچ
ادامه...
وَصلِه زَدَن، پُچ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merampas
بی کس کردن، غارت کردن، محروم کردن، غصب کردن
ادامه...
بی کَس کَردَن، غارَت کَردَن، مَحروم کَردَن، غَصب کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ceramah
شکوه و شکایت، سخنرانی
ادامه...
شِکوِه و شِکایَت، سُخَنرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meraba
دست زدن به، انگشت گذاری
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اَنگُشت گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی