menggenggam محکم گرفتن، درک کردن، چنگ زدن، چسبیدن، قابض، استفاده کردن از ادامه... مُحکَم گِرِفتَن، دَرک کَردَن، چَنگ زَدَن، چَسبیدَن، قابِض، اِستِفادِه کَردَن اَز دیکشنری اندونزیایی به فارسی