معنی mengantri - جستجوی لغت در جدول جو
mengantri
صف ایستادن، صف
ادامه...
صَف ایستادَن، صَف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengantuk
چرت زدن، خوٰاب آلود
ادامه...
چُرت زَدَن، خوٰاب آلود
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengintai
کمین کردن، در کمین، جاسوسی کردن
ادامه...
کَمین کَردَن، دَر کَمین، جاسوسی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی