معنی menduga - جستجوی لغت در جدول جو
menduga
گمان کردن، حدس بزن
ادامه...
گُمان کَردَن، حَدس بِزَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menjaga
نگهبانی کردن، نگهبان، مراقبت کردن
ادامه...
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendung
ابری کردن، ابری
ادامه...
اَبری کَردَن، اَبری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendigo
گدایی، گدا
ادامه...
گِدایی، گِدا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mendigo
گدایی، گدا
ادامه...
گِدایی، گِدا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menua
پیر شدن، پیری
ادامه...
پیر شُدَن، پیری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی