معنی mendendangkan - جستجوی لغت در جدول جو
mendendangkan
زوزه کشیدن، بخوٰان
ادامه...
زوزِه کِشیدَن، بِخوٰان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengencangkan
جمع کننده، سفت کردن، مهره کردن، پیچاندن
ادامه...
جَمع کُنَندِه، سِفت کَردَن، مُهرِه کَردَن، پیچاندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencengangkan
شگفت انگیز، شگفت آور، چشمگیر
ادامه...
شِگِفت اَنگیز، شِگِفت آوَر، چِشمگیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyenangkan
خوشایند، دلپذیر، محبّت آمیز، لذّت بخش، سرگرم کننده، محبوب، مطلوب
ادامه...
خُوشایَند، دِلپَذیر، مُحِبَّت آمیز، لِذَّت بَخش، سَرگَرم کُنَندِه، مَحبوب، مَطلوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menenangkan
آرام کردن، آرام، آرام بخش، خاموش کردن، آرامش بخش
ادامه...
آرام کَردَن، آرام، آرام بَخش، خاموش کَردَن، آرامِش بَخش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی