معنی menabuh - جستجوی لغت در جدول جو
menabuh
کوبیدن، طبل زدن
ادامه...
کوبیدَن، طَبل زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menabur
کاشتن، بکار
ادامه...
کاشتَن، بِکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebus
خریداری کردن، بازخرید
ادامه...
خَریداری کَردَن، بازخَرید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengayuh
رکاب زدن، پدال زدن
ادامه...
رِکاب زَدَن، پِدال زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencabut
خلع کردن، برق را بکش، چیدن، کندن
ادامه...
خَلع کَردَن، بَرق را بِکُش، چیدَن، کَندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambah
اضافه کردن
ادامه...
اِضافِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menagih
صورتحساب دادن، شارژ
ادامه...
صورَتحِساب دادَن، شارژ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabung
بانک کردن، ذخیره کنید
ادامه...
بانک کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menuduh
متّهم کننده، متّهم کردن، اتّهام کردن
ادامه...
مُتَّهَم کُنَندِه، مُتَّهَم کَردَن، اِتِّهام کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی