memimpin فرماندهی کردن، منجر شود، هدایت کردن، رهبری کردن، قضاوت کردن، رئیس بودن ادامه... فَرماندِهی کَردَن، مُنجَر شَوَد، هِدایَت کَردَن، رَهبَری کَردَن، قِضاوَت کَردَن، رَئیس بودَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی