معنی membuat - جستجوی لغت در جدول جو
membuat
ساختن
ادامه...
ساختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
membuat marah
خشمگین کردن، عصبانی کردن
ادامه...
خَشمگین کَردَن، عَصَبانی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat pola
الگو ساختن، یک الگو بسازید
ادامه...
اُلگو ساختَن، یِک اُلگو بِسازید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat penopang
پایه زدن، یک حمایت ایجاد کنید
ادامه...
پایِه زَدَن، یِک حِمایَت ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat parodi
تقلید طنز کردن، تقلید کن
ادامه...
تَقلِید طَنز کَردَن، تَقلِید کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat panik
وحشت زده کردن، وحشت ایجاد کنید
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، وَحشَت ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat panel
صفحه بندی کردن، پانل ها را بسازید
ادامه...
صَفحِه بَندی کَردَن، پانِل ها را بِسازید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat mati rasa
بی حسّ کردن، شما را بی حسّ می کند
ادامه...
بی حِسّ کَردَن، شُما را بی حِسّ مِی کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat kue
کیک پختن، درست کردن کیک
ادامه...
کِیک پُختَن، دُرُست کَردَن کِیک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat sandwich
ساندویچ درست کردن، ساندویچ درست کن
ادامه...
ساندِویچ دُرُست کَردَن، ساندِویچ دُرُست کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat kontrak
قرارداد بستن، قرارداد ببندد
ادامه...
قَرارداد بَستَن، قَرارداد بِبَندَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat kesalahan
اشتباه کردن، اشتباه کرد
ادامه...
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat kesal
ناخشنود کردن، آزار دهنده
ادامه...
ناخُشنود کَردَن، آزار دَهَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat keributan
حواس پرت کردن، سر و صدا کردن
ادامه...
حَواس پَرت کَردَن، سَر و صِدا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat kegaduhan
صدای بلند ایجاد کردن، سر و صدا کردن
ادامه...
صِدایِ بُلَند ایجاد کَردَن، سَر و صِدا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat gugup
اعصاب خردکن، شما را عصبی می کند
ادامه...
اَعصاب خُردکُن، شُما را عَصَبی مِی کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat sakit
بیمار کردن
ادامه...
بیمار کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat siluet
تاریکه نمایی دادن، یک شبح ایجاد کنید
ادامه...
تاریکِه نَمایی دادَن، یِک شَبَح ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pembuat
سازنده
ادامه...
سازَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuang
تخلیه کردن، دور انداختن، دفع کردن، رها کردن، کنار گذاشتن
ادامه...
تَخلِیَه کَردَن، دور اَنداختَن، دَفع کَردَن، رَها کَردَن، کِنارِ گُذاشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memuat
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memikat
فریفتن، جذّاب، جذب کردن، جذب کننده
ادامه...
فَریفتَن، جَذّاب، جَذب کَردَن، جَذب کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memijat
ماساژ دادن
ادامه...
ماساژ دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memecat
اخراج کردن، آتش، کیسه زدن
ادامه...
اِخراج کَردَن، آتَش، کیسِه زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuka
باز کردن بسته بندی، باز کردن، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
ادامه...
باز کَردَن بَستِه بَندی، باز کَردَن، باز کَردَن رول ها، باز کَردَن گِرِه ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memahat
مجسّمه ساختن، مجسّمه سازی، تراشیدن
ادامه...
مُجَسَّمِه ساختَن، مُجَسَّمِه سازی، تراشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembut
نرم، ملایم، لطیف بودن
ادامه...
نَرم، مُلایِم، لَطیف بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat stereotip
قالب بندی کردن، کلیشه ایجاد کنید
ادامه...
قالِب بَندی کَردَن، کِلیشِه ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat wajah cemberut
چهره در هم کشیدن، ساختن چهره ای عبوس
ادامه...
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، ساختَن چِهرِه ای عَبوس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat undang undang
قانون گذاری کردن، قوانین وضع کنند
ادامه...
قانون گُذاری کَردَن، قَوانین وَضع کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat tidak tertarik
بی علاقه کردن، شما را بی علاقه می کند
ادامه...
بی عَلاقِه کَردَن، شُما را بی عَلاقِه مِی کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat tertekan
افسرده کردن، افسرده کننده
ادامه...
اَفسُردِه کَردَن، اَفسُردِه کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat terkejut
شگفت زده کردن، تعجّب
ادامه...
شِگِفت زَدِه کَردَن، تَعَجُّب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat tabel
جدول بندی کردن، یک جدول ایجاد کنید، جداول بندی کردن
ادامه...
جَدوَل بَندی کَردَن، یِک جَدوَل ایجاد کُنید، جَداوِل بَندی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat grafik
نمودار کشیدن، ایجاد نمودار
ادامه...
نِمودار کِشیدَن، ایجاد نِمودار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی