membingungkan متحیّر کردن، گیج کننده، گیج کردن، سرگردان کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن، سرگیجه دادن، آشفته کردن، مبهم، سردرگم کردن ادامه... مُتَحَیِّر کَردَن، گیج کُنَندِه، گیج کَردَن، سَرگَردان کَردَن، مَبهُوت کَردَن، مُبهَم کَردَن، سَرگیجِه دادَن، آشُفتِه کَردَن، مُبهَم، سَردَرگُم کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی