membanjiri سیلاب آوردن، سیل زده، غرق کردن، شلوغ کردن، آبگرفته کردن ادامه... سِیلاب آوَردَن، سیل زَدِه، غَرق کَردَن، شُلوغ کَردَن، آبگِرِفتِه کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی