جدول جو
جدول جو

معنی memasak - جستجوی لغت در جدول جو

memasak
پختن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کتاب کردن، سفارش دهید، رزرو کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پخته، پخته شده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
وادار کردن، زور، اجبار کردن، مجبور کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
لباس پوشیدن، استفاده کنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مجسّمه ساختن، مجسّمه سازی، تراشیدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
چالوس کردن، شخم زدن، ربودن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
نوک زدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
نصب کردن، نصب کنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ردیابی کردن، مسیر، پیگیری کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دلّال، تامین کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بازاریاب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خراب کردن، آسیب، فاسد کردن، فاسدکننده، آسیب رساندن، آسیب رسان، تخریبی، ویرانگر، آسیب زدن، ویران کردن، خرابکاری کردن، شکننده، دستکاری کردن، ویرانگری کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی