معنی memantul - جستجوی لغت در جدول جو
memantul
پریدن، جهنده، بازگشتن
ادامه...
پَریدَن، جَهَندِه، بازگَشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
membantu
کمک کردن، کمک کند، خدماتی
ادامه...
کُمَک کَردَن، کُمَک کُنَد، خِدماتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memandu
راهنمایی کردن، راهنمای
ادامه...
راهنَمایی کَردَن، راهنَمای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mematuk
نوک زدن
ادامه...
نُوک زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memantulkan
آینه کردن، منعکس کنند، بازتابیدن
ادامه...
آینِه کَردَن، مُنعَکِس کُنَند، بازتابیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی