معنی mediasi - جستجوی لغت در جدول جو
mediasi
واسطه گری، میانجیگری
ادامه...
واسِطِه گَری، میانجیگَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
remediasi
اصلاح
ادامه...
اِصلاح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meditasi
مدیتیشن
ادامه...
مِدیتیشِن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dedikasi
تقدیم، فداکاری
ادامه...
تَقدِیم، فَداکاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendiami
سکنه گذاری کردن، ساکن شدن
ادامه...
سَکَنِه گُذاری کَردَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
deviasi
انحراف
ادامه...
اِنحِراف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
radiasi
تابش، تشعشع
ادامه...
تابِش، تَشَعشُع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mediare
واسطه گری کردن، واسطه
ادامه...
واسِطِه گَری کَردَن، واسِطِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
merias
داماد شدن، آرایش کردن
ادامه...
داماد شُدَن، آرایِش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mediar
واسطه گری کردن، واسطه
ادامه...
واسِطِه گَری کَردَن، واسِطِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sedasi
بی هوشی، آرام بخش
ادامه...
بی هوشی، آرام بَخش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
msiasi
شورشگر، شورشی
ادامه...
شورِشگَر، شورِشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
edisi
ویرایش، نسخه
ادامه...
ویرایِش، نُسخِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
medis
پزشکی
ادامه...
پِزِشکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی