معنی martwić - جستجوی لغت در جدول جو
martwić
نگران بودن، نگرانی
ادامه...
نِگَران بودَن، نِگَرانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
martwy
مرده، نزولی، بی جان
ادامه...
مُردِه، نُزُولی، بی جان
دیکشنری لهستانی به فارسی
mrowić
سوزش داشتن، سوزاندن
ادامه...
سوزِش داشتَن، سوزاندَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
martwić się
نگران بودن، نگرانی، ناراحت کننده
ادامه...
نِگَران بودَن، نِگَرانی، ناراحَت کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی