معنی mangiare - جستجوی لغت در جدول جو
mangiare
خوردن
ادامه...
خُوردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lanciare
انداختن، پرتاب، پرتاب کردن، راه اندازی کردن، ریختن، نیزه انداختن
ادامه...
اَنداختَن، پَرتاب، پَرتاب کَردَن، راه اَندازی کَردَن، ریختَن، نِیزِه اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marciare
راه پیمایی کردن، راهپیمایی
ادامه...
راه پیمایی کَردَن، راهپِیمایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
maneggiare
دست گرفتن، دسته
ادامه...
دَست گِرِفتَن، دَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
manière
طرز، روش
ادامه...
طَرزِ، رَوِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mancare
کمبود داشتن، خانم
ادامه...
کَمبود داشتَن، خانُم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mangiare troppo
پرخوری کردن، زیاد بخور
ادامه...
پُرخُوری کَردَن، زیاد بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mangiare con il cucchiaio
با قاشق خوردن، با قاشق بخور
ادامه...
با قاشُق خُوردَن، با قاشُق بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی