معنی mancare - جستجوی لغت در جدول جو
mancare
کمبود داشتن، خانم
ادامه...
کَمبود داشتَن، خانُم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
marcire
گندیدن، پوسیدگی
ادامه...
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
andare
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marcar
مارک گذاری کردن، علامت گذاری کردن، علامت زدن
ادامه...
مارک گُذاری کَردَن، عَلامَت گُذاری کَردَن، عَلامَت زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
minare
تضعیف کردن
ادامه...
تَضعیف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mandar
دستور دادن، ارسال کنید
ادامه...
دَستور دادَن، اِرسال کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
marcar
شماره گرفتن، تیک بزنید، علامت زدن، مارک گذاری کردن
ادامه...
شُمارِه گِرِفتَن، تیک بِزَنید، عَلامَت زَدَن، مارک گُذاری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lancar
روان
ادامه...
رَوان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mancante
ناقص، گم شده
ادامه...
ناقِص، گُم شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mangiare
خوردن
ادامه...
خُوردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
manuale
دستی، کتابچه راهنمای کاربر
ادامه...
دَستی، کِتابچِه راهنَمایِ کاربَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mappare
نقشه کشیدن، نقشه
ادامه...
نَقشِه کِشیدَن، نَقشِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marciare
راه پیمایی کردن، راهپیمایی
ادامه...
راه پیمایی کَردَن، راهپِیمایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
montare
صعود کردن، راه اندازی کنید
ادامه...
صُعود کَردَن، راه اَندازی کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mancar
لنگ لنگ زدن، لنگی، لنگ لنگ حرکت کردن
ادامه...
لَنگ لَنگ زَدَن، لَنگی، لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
lanciare
انداختن، پرتاب، پرتاب کردن، راه اندازی کردن، ریختن، نیزه انداختن
ادامه...
اَنداختَن، پَرتاب، پَرتاب کَردَن، راه اَندازی کَردَن، ریختَن، نِیزِه اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
manzara
منظر طبیعی، مشاهده کنید
ادامه...
مَنظَر طَبیعی، مُشاهِدِه کُنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
emanare
منتشر شدن، سرچشمه می گیرد
ادامه...
مُنتَشِر شُدَن، سَرچِشمه می گیرَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cantare
خوٰاندن، بخوٰان، سرود خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن، بِخوٰان، سُرود خوٰاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
manchar
لکّه انداختن، لکّه دار کردن
ادامه...
لَکِّه اَنداختَن، لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
manicure
ناخن کار، مانیکور
ادامه...
ناخُن کار، مانیکُور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
manchar
لکّه انداختن، لکّه دار کردن
ادامه...
لَکِّه اَنداختَن، لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
manière
طرز، روش
ادامه...
طَرزِ، رَوِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
manucure
ناخن کار، مانیکور
ادامه...
ناخُن کار، مانیکُور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
macabre
وحشت انگیز، ترسناک
ادامه...
وَحشَت اَنگِیز، تَرسناک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mencari
جستجو کردن، به دنبال، جستجوگر
ادامه...
جُستُجو کَردَن، بِه دُنبال، جُستُجوگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mancare di rispetto
بی احترامی کردن، بی احترامی
ادامه...
بی اِحتِرامی کَردَن، بی اِحتِرامی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی