معنی macho - جستجوی لغت در جدول جو
macho
مردانه، مرد برتر پندار
ادامه...
مَردانِه، مَرد بَرتَر پِندار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
macho
مردانه، مرد برتر پندار
ادامه...
مَردانِه، مَرد بَرتَر پِندار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
macho
بیداری، چشم
ادامه...
بیداری، چِشم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
macho
مردانه، مرد برتر پندار
ادامه...
مَردانِه، مَرد بَرتَر پِندار
دیکشنری هلندی به فارسی
macho
مردانه، مرد برتر پندار
ادامه...
مَردانِه، مَرد بَرتَر پِندار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
macho
مردانه، مرد برتر پندار
ادامه...
مَردانِه، مَرد بَرتَر پِندار
دیکشنری آلمانی به فارسی
macho
مردانه، مرد
ادامه...
مَردانِه، مَرد
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kifungwa macho
چشم بسته
ادامه...
چِشم بَستِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
daktari wa macho
چشم پزشک
ادامه...
چِشم پِزِشک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa wizi wa macho
کنجکاوانه، برای دزدی چشم
ادامه...
کُنجکاوانِه، بَرایِ دُزدی چِشم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufumba macho
چشمک زدن، چشمانت را ببند
ادامه...
چِشمَک زَدَن، چِشمانَت را بِبَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufunga macho
چشم بند کردن، چشم ها را ببند
ادامه...
چِشم بَند کَردَن، چِشم ها را بِبَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupepesa macho
چشمک زدن
ادامه...
چِشمَک زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtaalamu wa macho
بینایی سنج، بینایی شناس
ادامه...
بینایی سَنج، بینایی شِناس
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutikisa macho
پلک زدن، برای تکان دادن چشم ها
ادامه...
پِلک زَدَن، بَرایِ تِکان دادَن چِشم ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa macho
بصری طور، با چشم ها، بیدارانه
ادامه...
بَصَری طُور، با چِشم ها، بیدارانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa macho ya tamaa
با نگاه هرزه، با چشمان شهوت انگیز
ادامه...
با نِگَاه هَرزِه، با چِشمان شَهوَت اَنگیز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa machozi
با اشک
ادامه...
با اَشک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
macho mwenye macho yanayoangaza
چشم درخشان، چشمانی با چشمانی درخشان
ادامه...
چِشم دِرَخشان، چِشمانی با چِشمانی دِرَخشان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
macho yaliyohovya
چشم های تار شده، چشم های فرو رفته
ادامه...
چِشم های تار شُدِه، چِشم های فُرو رَفتِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
macho yaliyotoka nje
چشم گشاد، چشم های برآمده
ادامه...
چِشم گُشاد، چِشم های بَرآمَدِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
Macho
مردانه، مرد برتر پندار
ادامه...
مَردانِه، مَرد بَرتَر پِندار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
macio
نرم و فشرده، نرم
ادامه...
نَرم و فِشُردِه، نَرم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mucho
بسیار، زیاد
ادامه...
بِسیار، زیاد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bila kubisha macho
به طور بی حرکت، بدون چشم زدن
ادامه...
بِه طُورِ بی حَرَکَت، بِدونِ چِشم زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی