معنی lądować - جستجوی لغت در جدول جو
lądować
فرود آمدن، تورفتگی
ادامه...
فُرود آمَدَن، تورَفتِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ładować
بار دادن، اضافه بار، بارگذاری کردن، تخلیه
ادامه...
بار دادَن، اِضافِه بار، بارگُذاری کَردَن، تَخلِیَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
plądrować
غارت کردن، حفّاری
ادامه...
غارَت کَردَن، حَفّاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
budować
ساختن، ساخت مهارت
ادامه...
ساختَن، ساخت مَهارَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
kodować
کدگذاری کردن، کدگذاری، کروی
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُدگُذاری، کُرَوی
دیکشنری لهستانی به فارسی
hodować
تولید مثل کردن، تکثیر کنند
ادامه...
تَولِید مِثل کَردَن، تَکثِیر کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
lądowy
زمینی، زنده
ادامه...
زَمینی، زِندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی