معنی lokalny - جستجوی لغت در جدول جو
lokalny
محلّی، پیدا کردن
ادامه...
مَحَلّی، پِیدا کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
wokalny
آوازی، به صورت آکوستیک
ادامه...
آوازی، بِه صورَتِ آکُوستیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
lojalny
وفادار
ادامه...
وَفادار
دیکشنری لهستانی به فارسی
tonalny
آوایی، به صورت آوازی
ادامه...
آوایی، بِه صورَتِ آوازی
دیکشنری لهستانی به فارسی
legalny
مشروع، قانونی بودن، قانونی
ادامه...
مَشروع، قانونی بودَن، قانونی
دیکشنری لهستانی به فارسی
lokalnie
به طور محلّی، متناهی
ادامه...
بِه طُورِ مَحَلّی، مُتِناهی
دیکشنری لهستانی به فارسی
moralny
اخلاقی، اصول اخلاقی
ادامه...
اَخلاقی، اُصول اَخلاقی
دیکشنری لهستانی به فارسی
globalny
جهانی، تطبیق پذیری
ادامه...
جَهانی، تَطبیق پَذیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
owalny
بیضوی، بیضی شکل، بیضی، بت پرستی
ادامه...
بَیضَوی، بَیضی شِکل، بَیضی، بُت پَرَستی
دیکشنری لهستانی به فارسی
oralny
دهانی، ماشین بیمار
ادامه...
دَهانی، ماشین بیمار
دیکشنری لهستانی به فارسی
lokal
مردمی، محلّی
ادامه...
مَردُمی، مَحَلّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lokal
به طور محلّی، محلّی
ادامه...
بِه طُورِ مَحَلّی، مَحَلّی
دیکشنری آلمانی به فارسی