معنی limbah - جستجوی لغت در جدول جو
limbah
ضایعات، زباله
ادامه...
ضایِعات، زُبالِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ilmiah
دانشمندانه، علمی
ادامه...
دانِشمَندانِه، عِلمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembap
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembab
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lambat
تنبل، کند
ادامه...
تَنبَل، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lamban
به طور تنبلانه، کند
ادامه...
بِه طُورِ تَنبَلانِه، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
limpar
پاک کردن، برای تمیز کردن
ادامه...
پاک کَردَن، بَرایِ تَمیز کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
lemah
ضعیف
ادامه...
ضَعیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
limea
آلوده، گیاه
ادامه...
آلودِه، گیاه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lamba
لیسیدن
ادامه...
لیسیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lima
پنج
ادامه...
پَنج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی