معنی lembap - جستجوی لغت در جدول جو
lembap
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lemah
ضعیف
ادامه...
ضَعیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
melembapkan
مرطوب کردن، مرطوب کننده
ادامه...
مَرطوب کَردَن، مَرطوب کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelembapan
چسبندگی، رطوبت، خیس بودن
ادامه...
چَسبَندِگی، رُطوبَت، خیس بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelembapan minyak
چرب بودگی، رطوبت روغن
ادامه...
چَرب بودِگی، رُطوبَت رُوغَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan lembap
به طور مرطوب، با نم، به طور نمناک
ادامه...
بِه طُورِ مَرطوب، با نَم، بِه طُورِ نَمناک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lamba
لیسیدن
ادامه...
لیسیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lebar
عریض، گسترده
ادامه...
عَریض، گَستَردِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lebat
پرپشت، سنگین
ادامه...
پُرپُشت، سَنگین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lemas
تنبل، ضعیف
ادامه...
تَنبَل، ضَعیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembab
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembrar
به یاد آوردن، برای یادآوری، یادآوری کردن
ادامه...
بِه یاد آوَردَن، بَرایِ یادآوَری، یادآوَری کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
lamban
به طور تنبلانه، کند
ادامه...
بِه طُورِ تَنبَلانِه، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lambat
تنبل، کند
ادامه...
تَنبَل، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembaga
نهاد، مؤسسه
ادامه...
نَهَاد، مُؤَسِسِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembek
سست، خیس، لطیف
ادامه...
سُست، خیس، لَطیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembut
نرم، ملایم، لطیف بودن
ادامه...
نَرم، مُلایِم، لَطیف بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
limbah
ضایعات، زباله
ادامه...
ضایِعات، زُبالِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
panas lembap
گرما و رطوبت، مرطوب داغ
ادامه...
گَرما و رُطوبَت، مَرطوب داغ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی