جدول جو
جدول جو

معنی lekarz - جستجوی لغت در جدول جو

lekarz
پزشک، دکتر، متخصّص اطفال
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

امپراتور، امپراتوری
دیکشنری لهستانی به فارسی
اتّحاد دادن، مقیّد کردن، بستن، بستن به، بسته شدن، باند زدن، رشته کردن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
قوی، تنومند، قوی هیکل، چاقی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
گل دادن، شکوفه دادن، در حال شکوفه دادن، شکوفا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ارث گذاشتن، وصیّت کند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ارث گذاشتن، وصیّت کند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
عزب، مجرّد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی