معنی laten - جستجوی لغت در جدول جو
laten
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
laten
اجازه دادن، ترک کردن
ادامه...
اِجازِه دادَن، تَرک کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
latente
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
loslaten
آزاد کردن، رها کن
ادامه...
آزاد کَردَن، رَها کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
uit de lucht laten vallen
انداختن، قطره از آسمان
ادامه...
اَنداختَن، قَطرِه اَز آسِمان
دیکشنری هلندی به فارسی
uitgelaten
با هیاهو، سرخوش
ادامه...
با هَیاهو، سَرخوش
دیکشنری هلندی به فارسی
nalaten
ارث گذاشتن، حذف
ادامه...
اِرث گُذاشتَن، حَذف
دیکشنری هلندی به فارسی
een litteken achterlaten
زخم برداشتن، جای زخم
ادامه...
زَخم بَرداشتَن، جای زَخم
دیکشنری هلندی به فارسی
opnieuw toelaten
مجدّد پذیرفتن، دوباره اجازه بده
ادامه...
مُجَدَّد پَذیرُفتَن، دُوبارِه اِجازِه بِدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
achterlaten
محبوس کردن، پشت سر گذاشتن، رها کردن، ردّپا گذاشتن
ادامه...
مَحبوس کَردَن، پُشتِ سَر گُذاشتَن، رَها کَردَن، رَدِّپا گُذاشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervallen laten
خراب کردن، لغو
ادامه...
خَراب کَردَن، لَغو
دیکشنری هلندی به فارسی
verlaten
ترک شده، ترک کردن، متروک، رها کردن، خارج شدن، به طور افسرده
ادامه...
تَرک شُدِه، تَرک کَردَن، مَتروک، رَها کَردَن، خارِج شُدَن، بِه طُورِ اَفسُردِه
دیکشنری هلندی به فارسی
secara laten
نهفته، به صورت نهفته
ادامه...
نَهُفتِه، بِه صورَتِ نَهُفتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
laten vallen
انداختن، رها کردن
ادامه...
اَنداختَن، رَها کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
latente
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
latentemente
نهفته، به صورت نهفته
ادامه...
نَهُفتِه، بِه صورَتِ نَهُفتِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
latentemente
نهفته، به صورت نهفته
ادامه...
نَهُفتِه، بِه صورَتِ نَهُفتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
latente
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
latentemente
نهفته، به صورت نهفته
ادامه...
نَهُفتِه، بِه صورَتِ نَهُفتِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
latentement
نهفته، به صورت نهفته
ادامه...
نَهُفتِه، بِه صورَتِ نَهُفتِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
laden
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری هلندی به فارسی
later
دیرتر، بعداً
ادامه...
دیرتَر، بَعداً
دیکشنری هلندی به فارسی
waten
در آب قدم گذاشتن
ادامه...
دَر آب قَدَم گُذاشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
raten
حدس زدن، حدس بزن
ادامه...
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
haten
نفرت داشتن، نفرت
ادامه...
نَفرَت داشتَن، نَفرَت
دیکشنری هلندی به فارسی
saten
ساتن مانند، ساتن
ادامه...
ساتَن مانَند، ساتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Daten
داده، داده ها
ادامه...
دادِه، دادِه ها
دیکشنری آلمانی به فارسی
laden
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری آلمانی به فارسی
latent
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری هلندی به فارسی
latent
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
latent
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
leeglaten
خالی کردن، خالی بگذار
ادامه...
خالی کَردَن، خالی بُگذار
دیکشنری هلندی به فارسی