معنی lamban - جستجوی لغت در جدول جو
lamban
به طور تنبلانه، کند
ادامه...
بِه طُورِ تَنبَلانِه، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tampan
خوش چهره، خوش تیپ، خوش سیما
ادامه...
خُوش چِهرِه، خُوش تیپ، خُوش سیما
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelambanan
کندی، بی عملی
ادامه...
کُندی، بی عَمَلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan lamban
به طور خسته کننده، به آرامی
ادامه...
بِه طُورِ خَستِه کُنَندِه، بِه آرامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
aman
ایمن، امن
ادامه...
ایمِن، اَمن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
zaman
زمان
ادامه...
زَمان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
lawan
حریف، علیه
ادامه...
حَریف، عَلَیه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lamina
لمینت کردن، لمینت
ادامه...
لَمینِت کَردَن، لَمینِت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ramuan
معجون
ادامه...
مَعجون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lambat
تنبل، کند
ادامه...
تَنبَل، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lamber
لیسیدن
ادامه...
لیسیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
lautan
اقیانوسی، اقیانوس
ادامه...
اُقیانوسی، اُقیانوس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembab
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembap
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
limbah
ضایعات، زباله
ادامه...
ضایِعات، زُبالِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hambar
بی طعم، بی مزّه، بی مزّه بودن، بی روح
ادامه...
بی طَعم، بی مَزِّه، بی مَزِّه بودَن، بی روح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lamba
لیسیدن
ادامه...
لیسیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
melambangkan
نمونه بودن، نماد می کند، نمادین بودن
ادامه...
نِمونِه بودَن، نَمَاد مِی کُند، نَمادین بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی