جدول جو
جدول جو

معنی lamba - جستجوی لغت در جدول جو

lamba
لیسیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

صدا زدن، دست ها را تکان دهید، موج انداختن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قابلیّت اشتعال، اشتعال پذیری
دیکشنری هلندی به فارسی
پیچ خورده، سیم پیچ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
با تأخیر، دیر، دیرآمد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
با لحن کشیده حرف زدن، آهسته صحبت کن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کندرو، کند حرکت می کند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن، دیر رسیدن بهتر از اصلاً نیامدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
نمونه بودن، نماد می کند، نمادین بودن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تنبل، کند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دیرکرد، تأخیر، تأخیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کندی، بی عملی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کند کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور خسته کننده، به آرامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کند، به آرامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور تنبلانه، کند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور قابل اشتعال، قابل اشتعال
دیکشنری هلندی به فارسی