معنی kwakać - جستجوی لغت در جدول جو
kwakać
صدای خش خش کردن، خش خش
ادامه...
صِدایِ خَش خَش کَردَن، خَش خَش
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
uważać
پنداشتن، پنهان شده است، ملاحظه کردن، درایت
ادامه...
پِنداشتَن، پِنهان شُدِه اَست، مُلاحَظِه کَردَن، دِرایَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
płakać
گریه کردن، عزاداری، گریه کن
ادامه...
گِریِه کَردَن، عَزاداری، گِریِه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
skakać
پرش کردن، پرش، جهش کردن، پریدن، پرش کن، جست و خیز کردن، پررنگ، تار، جهش یافته
ادامه...
پَرِش کَردَن، پَرِش، جَهش کَردَن، پَریدَن، پَرِش کُن، جَست و خیز کَردَن، پُررَنگ، تار، جَهش یافتِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
klikać
کلیک کردن، بالینی
ادامه...
کِلیک کَردَن، بالینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
klaskać
دست زدن، به آرامی ضربه بزنید
ادامه...
دَست زَدَن، بِه آرامی ضَربِه بِزَنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
kłamać
دروغ گفتن، ناعادلانه
ادامه...
دُروغ گُفتَن، ناعادِلانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kuwaka
جرقّه زدن، سوزاندن
ادامه...
جَرَقِّه زَدَن، سوزاندَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kapać
چکیدن، چکّه کردن، متراکم شدن
ادامه...
چِکیدَن، چِکِّه کَردَن، مُتِراکِم شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
karać
تنبیه کردن، تنبیهی، مجازات کردن، مجازات دادن، همسایه
ادامه...
تَنبِیه کَردَن، تَنبِیهی، مُجازات کَردَن، مُجازات دادَن، هَمسایِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kwaak
صدای خش خش کردن، غرغر کردن
ادامه...
صِدایِ خَش خَش کَردَن، غِرغِر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kwaad
شرورانه، عصبانی
ادامه...
شَرورانِه، عَصَبانی
دیکشنری هلندی به فارسی