kutekeleza تجسّم کردن، برای اجرا، اجرای قانون کردن، اجرا کردن، منحل کردن، انجام دادن ادامه... تَجَسُّم کَردَن، بَرایِ اِجرا، اِجرایِ قانون کَردَن، اِجرا کَردَن، مُنحَل کَردَن، اَنجام دادَن دیکشنری سواحیلی به فارسی