معنی kugawanyika - جستجوی لغت در جدول جو
kugawanyika
تقسیم شده، جدا شدن
ادامه...
تَقسیم شُدِه، جُدا شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kutawanyika
پراکنده کردن، پراکنده شده است
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن، پَراکَندِه شُدِه اَست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutogawanyika
غیر قابلیت تقسیم، تقسیم ناپذیری
ادامه...
غِیرِ قابِلِیَت تَقسیم، تَقسیم ناپَذیری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kugawanya
شاخه کردن، تقسیم کنید، تقسیم کردن، تفرقه افکن، تکّه تکّه کردن
ادامه...
شاخِه کَردَن، تَقسیم کُنید، تَقسیم کَردَن، تَفرَقِه اَفکَن، تِکِّه تِکِّه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kugawanyika
به طور تقسیم شده، با تقسیم کردن
ادامه...
بِه طُورِ تَقسیم شُدِه، با تَقسیم کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uwezo wa kugawanyika
قابلیّت تقسیم، توانایی تقسیم
ادامه...
قابِلیَّتِ تَقسیم، تَوانایی تَقسیم
دیکشنری سواحیلی به فارسی