معنی krzywe - جستجوی لغت در جدول جو
krzywe
منحنی ها، دافعه
ادامه...
مُنحَنی ها، دافِعِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
krzywy
کج، تکیه دادن، کج کلاه، نامتقارن، نامتناسب
ادامه...
کَج، تِکیِه دادَن، کَج کُلاه، نامُتِقارِن، نامُتناسِب
دیکشنری لهستانی به فارسی
krzywo
کج و معوج، انحنا
ادامه...
کَج و مَعوَج، اِنحِنا
دیکشنری لهستانی به فارسی
krzyk
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری لهستانی به فارسی