معنی krzykliwy - جستجوی لغت در جدول جو
krzykliwy
پرجلو، جوشان، زرگر، زمان
ادامه...
پُرجِلو، جوشان، زَرگَر، زَمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
krzykliwie
به طور پر زرق و برق، پر سر و صدا
ادامه...
بِه طُورِ پُر زَرق و بَرق، پُر سَر و صِدا
دیکشنری لهستانی به فارسی