معنی krimi - جستجوی لغت در جدول جو
krimi
کرم مانند، خامه
ادامه...
کِرِم مانَند، خامِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
diskriminasi
تمایز، تبعیض
ادامه...
تَمَایُز، تَبعیض
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara diskriminatif
با تمیز دادن، تبعیض آمیز، تبعیض آمیزانه
ادامه...
با تَمیز دادَن، تَبعیض آمیز، تَبعیض آمیزانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara kriminal
جنایی
ادامه...
جِنایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dekriminalizacja
عدم جرم انگاری، غیبت
ادامه...
عَدَمِ جُرم اِنگاری، غِیبَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
diskriminieren
تبعیض کردن، تبعیض قائل شدن
ادامه...
تَبعیض کَردَن، تَبعیض قائِل شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
diskriminierend
تبعیض آمیزانه، تبعیض آمیز
ادامه...
تَبعیض آمیزانِه، تَبعیض آمیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
Diskriminierer
تمایزدهنده، تبعیض کننده
ادامه...
تَمَایُزدَهَندِه، تَبعیض کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Diskriminierung
تمایز، تبعیض
ادامه...
تَمَایُز، تَبعیض
دیکشنری آلمانی به فارسی
Entkriminalisierung
عدم جرم انگاری، جرم زدایی
ادامه...
عَدَمِ جُرم اِنگاری، جُرم زُدایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
diskriminatif
تبعیض آمیز
ادامه...
تَبعیض آمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kriminell
جنایی، جنایتکار
ادامه...
جِنایی، جِنایَتکار
دیکشنری آلمانی به فارسی
diskriminator
تمایزدهنده، تبعیض کننده
ادامه...
تَمَایُزدَهَندِه، تَبعیض کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendiskriminasi
تبعیض کردن، تبعیض قائل شدن
ادامه...
تَبعیض کَردَن، تَبعیض قائِل شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dekriminalisasi
عدم جرم انگاری، جرم زدایی
ادامه...
عَدَمِ جُرم اِنگاری، جُرم زُدایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan kriminal
بیش از حد، با جنایت
ادامه...
بیش اَز حَد، با جِنایَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kriminolog
جرم شناس
ادامه...
جُرم شِناس
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kriminal
جنایی، جنایتکار
ادامه...
جِنایی، جِنایَتکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kriminalisasi
جنایت سازی، جرم انگاری، غیرقانونی سازی
ادامه...
جِنایَت سازی، جُرم اِنگاری، غِیرِقانونی سازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kriminalitas
جنایتکاری، جنایت
ادامه...
جِنایَتکاری، جِنایَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kriminolog
جرم شناس
ادامه...
جُرم شِناس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Rekrimination
اتّهام متقابل، اتّهام زنی
ادامه...
اِتِّهامِ مُتِقابِل، اِتِّهام زَنی
دیکشنری آلمانی به فارسی