معنی korespondent - جستجوی لغت در جدول جو
korespondent
خبرنگار، روزنامه نگار
ادامه...
خَبَرنِگار، روزنامِه نِگار
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
koresponden
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Korrespondent
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری آلمانی به فارسی
korespondensi
مراسله، مکاتبات
ادامه...
مُراسِلِه، مُکاتِبات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Correspondent
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
correspondent
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری هلندی به فارسی
respondent
پاسخ دهنده، واکنش پذیری
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه، وَاکُنِش پَذیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
respondent
پاسخ دهنده
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی