معنی konotacja - جستجوی لغت در جدول جو
konotacja
معنی ضمنی، وجود
ادامه...
مَعنی ضِمنی، وُجُود
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
denotacja
دلالت، عشوه آمیز
ادامه...
دِلالَت، عِشوِه آمیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
koronacja
تاج گذاری، تاج
ادامه...
تاج گُذاری، تاج
دیکشنری لهستانی به فارسی
notacja
یادداشت، ذخیره کنید
ادامه...
یادداشت، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی