معنی kobieco - جستجوی لغت در جدول جو
kobieco
به طور زنانه، منحطّ
ادامه...
بِه طُورِ زَنانِه، مُنحَطّ
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kobiecość
دخترانگی، دخترانه، زنانه بودن، زنانگی، زنانه شدن
ادامه...
دُختَرانِگی، دُختَرانِه، زَنانِه بودَن، زَنانِگی، زَنانِه شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kobiecy
زنانه، زنانگی، مؤنّث، مذهبی
ادامه...
زَنانِه، زَنانِگی، مُؤَنَّث، مَذهَبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
fobico
ترسناک، فوبیک
ادامه...
تَرسناک، فُوبِیک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی