معنی klejąco - جستجوی لغت در جدول جو
klejąco
چسبنده
ادامه...
چَسبَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mdlejąco
با حالت تهوّع، خالی
ادامه...
با حالَتِ تَهَوُّع، خالی
دیکشنری لهستانی به فارسی
malejąco
به طور کاهشی، کوتاه
ادامه...
بِه طُورِ کاهِشی، کوتاه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kłująco
به طور گزنده، بیش از حد
ادامه...
بِه طُورِ گَزَندِه، بیش اَز حَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
kojąco
آرامش بخش، بی حرکت
ادامه...
آرامِش بَخش، بی حَرَکَت
دیکشنری لهستانی به فارسی