معنی klasik - جستجوی لغت در جدول جو
klasik
کلاسیک
ادامه...
کِلاسیک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
klasik
کلاسیک
ادامه...
کِلاسیک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
glasig
شیشه ای
ادامه...
شیشِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
plastik
پلاستیکی، پلاستیک
ادامه...
پِلاستیکی، پِلاستیک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
plastik
پلاستیکی، چشمک زدن
ادامه...
پِلاستیکی، چِشمَک زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
elastik
پرش زا، الاستیک، کشسان
ادامه...
پَرِش زا، اِلاستیک، کِشسان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
klinik
کلینیکی، بالینی
ادامه...
کِلینیکی، بالینی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
plastik
پلاستیکی، پلاستیک
ادامه...
پِلاستیکی، پِلاستیک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
plastik
پلاستیکی، پلاستیک
ادامه...
پِلاستیکی، پِلاستیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
klassiek
کلاسیک
ادامه...
کِلاسیک
دیکشنری هلندی به فارسی
blask
برّاق بودن، بر اساس گزارش ها، تابش، تشعشع، درخشندگی، درخشیدن، روشنایی، درخشش، شکوه
ادامه...
بَرّاق بودَن، بَر اَساس گُزارِش ها، تابِش، تَشَعشُع، دِرَخشَندِگی، دِرَخشیدَن، رُوشَنایی، دِرَخشِش، شُکوه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kesik
برش خورده، برش
ادامه...
بُرِش خُوردِه، بُرِش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kiasi
میانه روی، حجم، کمی، کمّیّت، اعتدال
ادامه...
میانِه رَوی، حَجم، کَمی، کَمّیَّت، اِعتِدال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
klasik olarak
کلاسیک، به صورت کلاسیک
ادامه...
کِلاسیک، بِه صورَتِ کِلاسیک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kasi
شتاب، سرعت، شلّیک شده، چابکی
ادامه...
شِتاب، سُرعَت، شِلّیک شُدِه، چابُکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
secara klasik
کلاسیک، به صورت کلاسیک
ادامه...
کِلاسیک، بِه صورَتِ کِلاسیک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی