معنی kiasan - جستجوی لغت در جدول جو
kiasan
ایهام، غارنشین
ادامه...
ایهام، غارنِشین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
hiasan
زخرفه، دکوراسیون، زینت، تزیینات
ادامه...
زُخرُفِه، دِکُوراسیون، زینَت، تَزیِینَات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kaisar
امپراتور
ادامه...
اِمپِراتور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kilauan
برّاقیّت، درخشش
ادامه...
بَرّاقِیَّت، دِرَخشِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
alasan
دلیل
ادامه...
دَلیل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
biasa
رایج، عادی، معمولی
ادامه...
رایِج، عادی، مَعمولی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesan
برداشت
ادامه...
بَرداشت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kasar
توهین آمیز، خشن، بی ادب، زبر، بی احساس، زشت، اهانت آمیز، خش دار، خراش دار
ادامه...
تُوهین آمیز، خَشِن، بی اَدَب، زِبَر، بی اِحساس، زِشت، اِهانَت آمیز، خَش دار، خَراش دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kalan
باقی، باقی مانده
ادامه...
باقی، باقی ماندِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kiasi
میانه روی، حجم، کمی، کمّیّت، اعتدال
ادامه...
میانِه رَوی، حَجم، کَمی، کَمّیَّت، اِعتِدال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
siasa
سیاست
ادامه...
سیاسَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
secara kiasan
به طور مجازی، به صورت مجازی
ادامه...
بِه طُورِ مَجازی، بِه صورَتِ مَجازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی